- سینه بند
- پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
معنی سینه بند - جستجوی لغت در جدول جو
- سینه بند
- سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
- سینه بند
- پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چشم بند حقه باز مشعبد، تردست ماهر (مثلا کسی که ورقهای بازی را با تردستی عوض کند و بازی را ببرد)
خایه بند کمربندی که بهنگام فتق بیضه بر کمر بندند، شلوار مخصوصی که در موقع ورزش های سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند
آیینه بندان
عصابه که زنان بر پیشانی بندند پیشانی بند ، رشته ای که بدان پیچه را به پیشانی بندند پند پیچه: بپیچد دلم چون ز پیچه تبم گشاید برغم دلم پیچه بند. (عسجدی)
عمل سینه زن
دردی که در یکی از اعضای درونی تولید می شود
جامه ای که قسمت برابر سینه پوشنده گشاده باشد، ابلق یا سینه بازانگیخته. سینه بر آمده و بر جسته
عمل و کیفیت سیاه بند
کمربند مخصوصی که مبتلایان به فتق بیضه به کمر می بندند
دردی که در هر قسمت سیستم تنفس به ویژه ریه ها احساس شود
کسی که لنکوته بندد
جامه ای که قسمت بر ابر سینه پوشنده گشاده باشد، دو رنگ، ابلق
آن که در ایام عزاداری در جزو دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)
کسی که در ایام عزاداری با دست بر سینۀ خود بزند و عزاداری کند
((~. زَ))
فرهنگ فارسی معین
آن که در ایام عزاداری خصوصاً عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) در دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)